این زن برای قدرت بخشیدن به دختران در سرتاسر دنیا به کوهنوردی می پردازد.
سارا صفری دلیل واقعی کوهنوردی خود را با ما در میان می گذارد. او به ما می گوید که از شکست هایش چه آموخته است و چگونه بر بالای کوه با تبعیض جنسیتی مبارزه می کند.
سارا قبل از اینکه تصمیم بگیرد از کوه اورست بالا برود، هرگز به کوهنوردی نپرداخته بود. سارا، برای اولین یورش خود به دنیای کوهنوردی، تلاش کرد تا به بالای کوه «ویتنی» کالیفرنیا دست پیدا کند. هیچ چیز آنطور که برنامه ریزی شده بود به پیش نرفت و او به قلّه نرسید. اما او توانست شبی را به تنهایی در آنجا طی کند. او شیفته اینکار بود ولی هنوز خیلی چیزها بود که بایستی فرا بگیرد.
وقتی که برای رسیدن به هدفش در حال یادگیری بود، با گروه «Empower Nepali Girls» ارتباط برقرار کرد. این بنیاد در تلاش است که فرصت های آموزشی و بورسیه برای دختران محروم و بانوان جوان در نپال فراهم کند. به او الهام شد که ماجراجویی های کوهنوردی اش را با نیازهای این دختران تلفیق دهد و از آن به بعد صعودهایش را با هدف روشنگری نسبت به فعالیت این گروه ادامه داد.
چه چیزی شما را برای آغاز ورزش کوهنوردی الهام بخشید؟
من میخواستم خودم را برای انجام دادن آنچه فراتر از ساحل امن من است به چالش بکشم تا به خودم اثبات کنم که قادر به انجام هرکاری هستم – حتی کوهنوردی که در آن هیچ تجربه ای ندارم. من در ایران بزرگ شدم و تبعیض جنسیتی دست اول را تجربه کردم. بنابراین میخواستم به خودم و سایر زن ها اثبات کنم که ما می توانیم هرآنچه مردها انجام می دهند را انجام دهیم.
اما چالش شخصی برای من برای تداوم به خطر انداختن زندگی ام کافی نبود. وقتی من کوهنوردی هدفمند را شروع کردم، انگیزه ی من سه برابر شد. کوهنوردی دیگر تنها درباره من نبود. بلکه پیرامون همه ی آن درختان جوان و آینده شان بود.
تا به حال احساس کردید به خاطر جنسیّتتان از دنیای کوهنوردی محروم شده اید یا به انزوا کشیده شده اید؟ به آن احساس چگونه پاسخ دادید؟
بله. برخی اوقات! بیشتر اوقات افراد مشوّقی را در طول سفرهایم ملاقات کردم. ولی هنوز مردهایی با دیدگاه های پدرسالارانه در بیرون یافت می شوند- و آن ها اطمینان حاصل می کنند که آن دیدگاه ها را تا جایی که می توانند ابراز می کنند. مثلا در کوه «چوایو» مردی را دیدم که متحیّر بود از اینکه به جای اینکه آن وقت مشغول خرید در بازار باشم کوهنوردی می کردم. او همچنین شگفت زده شده بود که چگونه خانواده ام به من اجازه چنین کاری را داده اند.
من معمولا لبخند می زنم و مکالمه را متوقف می کنم. چون در همه کودکی ام، به من گفته شده که دختر خوبی باشم و جنگ و جدال نکنم. وقتی او از من این سوال را پرسید، با خودم گفتم: «چرا او فکر می کند که من برای بالارفتن از یک کوه نیاز به اجازه دارم ولی او نیاز ندارد؟» اما نمی خواستم دقیقا در آغاز سفرِ گروهی مان جنجال به پا کنم. به یُمن جنبش #metoo در چند سال گذشته، به جای اینکه فقط لبخند بزنم، صورت مسأله را پاک نمی کنم و در مورد موضوعات جنجالی بحث می کنم.
چگونه با بنیاد «Empower Nepali Girls» ارتباط گرفتید؟
وقتی که در دانشگاه دولتی کالیفرنیا در شهر «فولرتن» مشغول تدریس علوم رایانه و مهندسی برق بودم، با مؤسس این بنیاد به نام «جفری کاتلر» ملاقات کردم. او به تدریس روانشناسی می پرداخت و من را با این بنیاد آشنا کرد. من عاشق این بنیاد شدم و تصمیم گرفتم که با هر فوتی که از یک کوه بالا می روم، یک دلار برای فراهم آوردن امکان آموزش به دختران جمع آوری کنم.
در مورد این بنیاد و اهداف آن برای ما توضیح بدهید.
آیا فردی از گروهتان آموخته است که چگونه کوهنوردی کند یا ماجراجویی های خود را آغاز کرده است؟
فراتر از مهارت هایی که برای رسیدن به قلّه به آنها نیازمندید، کوهنوردی چه چیز دیگری به شما آموخته است؟
یادگرفته ام کوهنوردی صرفا برای افتخار و موفقیت نیست، بلکه برای آموختن چگونگی سر و کار داشتن با مشکلات و شکست هاست. بایستی به مشکلات و شکست ها به چشم دوست نگاه کرد و به عنوان قسمتی از برنامه رسیدن به قلّه از آن ها استقبال نمود. کوهنوردی یعنی به خود و دیگران نشان بدهیم که هرچیزی با شجاعت و تعهد امکان پذیر است.
شما برای مدتی طولانی کار جانبدارانه ای را که دارید با کوهنوردی خود پیوند زده اید. در آینده قرار است چه کاری انجام دهید؟
من به تازگی از سفرم به «گرین لند» بازگشته ام؛ این سفر برای جمع آوری پول جهت پروژه ی «فرزندپروری تنظیم شده» بود. اکنون من برای هفت سازمان حامی زنان بر روی پروژه ی هفت قلّه کار می کنم؛ هفت قلّه یعنی صعود به هفت عدد از بلندترین قلّه های دنیا در تمام هفت قارّه ی دنیا. من اولین زن ایرانی خواهم بود که به تمام این هفت قلّه صعود خواهد کرد. تا به حال به دو قلّه صعود کرده ام و دو قلّه ی دیگر نیز برای صعود دارم.
چه توصیه ای دارید برای دخترانی که مایلند علائق خود را دنبال کنند؟
رسیدن به بالای قلّه مهم نیست، مهم سفر است. مهم فرصت هایی است که در طول سفر برای شما مهیّا می شود. تا وقتی که کوهنوری را تجربه کردم، هیچ وقت نمی دانستم آن را دوست دارم. پس چیزهایی که شما را از ساحل امنتان دور می کند را تجربه کنید – حتی اگر آنها را دوست نداشته باشید. اگر زندگیتان خیلی راحت است، زندگی خیلی بزرگی ندارید. به خودتان زمان و این اجازه را بدهید که چیزهای جدید را تجربه و کشف کنید. به شکست هایتان به عنوان قسمتی از فرآیند نهایی نگاه کنید.
بالارفتن از کوه های بیرونی به من یاد داد که اول باید از کوه های درونی ام بالا بروم. یاد گرفتم که چگونه باید بر ترس هایم غلبه کنم، چگونه باید از ساحل امن خود به بیرون گام بردارم و چگونه بایستی قدردان همه چیز باشم. کوه ها به من آموختند که باید صبور و فروتن باشم و شکست هایم را بپذیرم و از آن ها بیاموزم.
من باید از اورست های وجودم بالا می رفتم تا بتوانم بر روی اورست واقعی بایستم. رویارویی با چالش ها، ریسک کردن و دست و پنجه نرم کردن با چیزهایی که بیش از همه از آن ها می ترسم – دقیقا همین ها بیشتر از همه به من قدرت بخشیده است. همچنین تشویق دخترانِ بورسیه شده به اینکه پا جای پای من بگذارند به من نیرو بخشیده است. این دختران در مسیری تلاش می کنند که تا به حال سابقه نداشته است؛ آن ها در روستایشان اولین افرادی خواهند بود که تحصیل می کنند و شغلی حرفه ای دنبال خواهند کرد. آن ها مهندس، دکتر، کوهنورد و یا معلم خواهند شد. آن ها به خانواده و جامعه خود نشان خواهند داد که در واقع جزء بهترین ذخایر کشورشان خواهند بود، و یک روز ملت خود را متحوّل خواهند کرد.