همینکه حضرت بهار قدم هایش را با ناز و کرشمه تمام بر روی چشم های زمین می گذارد و با تمام شکوهش بازمی گردد زیبایی آغوش باز کرده و زمین را در آغوش می کشد. شکوه، زیبایی، لطافت و سرمستی همه از قدم های بهار است. بهاری که لباس های فاخرش را به تن درختان و زمین می کشاند و با شکوفه های اعجاب آورش چشم ها و قلب ها را مسحور می کند. هر کجای زمین در هر زمان و مکانی که باشید بهار حتما یک رویداد مقدس است. رویدادی که برای خیلی ها پر از نشانه های ماورایی است. اهل هر سرزمینی که باشید حتما برای بهار برنامه ها و سنت های باستانی خودتان را دارید. در میان این سنت های هزار رنگ که هر کدام پر از افسانه های شنیدنی و هیجان انگیز است این بار شما را به سرزمین هفتاد و دو ملت دعوت می کنیم. هندوها به رسم و آیینی چند هزار ساله با فرارسیدن بهار دست به دامان رنگ ها می شوند و با صدای خنده هایی که گاه سر به آسمان می ساید بهار را با هزار امید و آرزو جشن می گیرند. با ایران هتل آنلاین، مرجع رزرو آنلاین هتل های ایران، در این بزم هزاررنگ همراه شوید.
هولی
هولی جشنی که ما بیشتر آن را با نام جشن رنگ ها می شناسیم آیینی بهاره است که همه ساله با پایان یافتن زمستان و فرارسیدن بهار در سرتاسر کشور پهناور هند برگزار می شود. جشنی پر از رنگ های زنده و شاد که همه مردم با هر منسب و جایگاهی از کودکان گرفته تا افراد کهنسال را به خیابان ها کشانده و صحنه های زیبای و مهیجی را خلق می کند. هولی همیشه در یک روز مشخص و تعیین شده از سال برگزار نمی شود چرا که آغاز این جشن باستانی در گرو یک ماه قمری است بنابراین از ماه مارس گرفته تا ماه فوریه که در تقویم ما ایرانی ها بازه ای از ماه اسفند تا فروردین را در برمی گیرد روزهای برگزاری هولی جابجا می شوند. جشن درست از زمانی آغاز می شود که ماه کامل می شود.
تاریخچه هولی
افسانه ها، کتاب های تاریخی و حتی نقاشی های روی دیوار معابد هندوها نشان می دهد این جشن ریشه ای چند هزار ساله دارد. برخی کارشناسان تاریخی معتقدند این جشن در میان تمام اقوام آریایی برگزار می شده اما اکنون تنها در شبه قاره هند ردپای آن باقی مانده است. اما هیچ کس دقیقا نمی داند این جشن دقیقا از چه روزی و با چه دلیل آغاز شده است، اینجاست که پای افسانه ها و باورهای مذهبی هندوها به میان می آید. هر چه که باشد این جشن در میان باورهای مذهبی هندوها از جایگاه خاصی برخوردار است و در ردیف مهم ترین مراسم مذهبی پیروان این آیین قرار می گیرد. در میان داستان ها و افسانه ها چند روایت از باقی داستان ها مشهورترند:
هولیکا، شیطانی که در آتش سوخت
اولین داستان روایتگر فردی با نام هیرانیاکاشیپو است که برای گرفتن انتقام مرگ برادرش به ریاضت های شدیدی روی می آورد تا اینکه برهما به وی نظر می کند و پاداش های جالبی به وی می دهد، اینکه هیچ کس نمی تواند او را در خانه یا خارج از خانه اش به قتل برساند، اینکه نمی توان او را نه در زمین و نه در آسمان کشت، اینکه هیچ انسان یا حیوانی نمی تواند او را بکشد و یا اینکه با هیچ آلت قتل و یا سلاح پرتابی نمی توان او را از میان برداشت. غرور همان چیزی است که مستقیم به سراغ هیرانیاکاشیپو می آید و او را تبدیل به فردی می کند که در باورهای مذهبی بوداییان با نام شاه شیاطین شناخته می شود. او که با لرد ویشنو قاتل برادرش خصومتی دیرینه داشته به جدال برمی خیزد و به همه مردم دستور می دهد وی را بپرستند.
در این میان اما پسر وی که Prahlada نام داشته از دستور پدر سرپیچی کرده و از عمق جان به پرستش لرد ویشنو ادامه می دهد. پدر که این عمل پسرش را بر نمی تابد راه های مختلفی را برای از میان برداشتن پسرش امتحان می کند، خوراندن سم، قرار دادن در مکانی با حضور مارهای سمی و کلی روش های دیگر اما پسر از همه خدعه های پدرش جان سالم به در می برد و زنده می ماند تا اینکه پدر با همکاری خواهرش هولیکا که او نیز در برابر آتش مصون بوده است تصمیم می گیرند تا پسر را در آتش بسوزانند. عمه برادرزاده اش را به درون آتش می کشاند و برادرزاده برای آخرین بار از اعماق وجودش از لرد ویشنو کمک می طلبد. عمه اما فراموش کرده بود که مصون بودنش از آتش منوط به این شرط است که وی به تنهایی پای به آتش بگذارد و در آتش می سوزد و برادرزاده جان سالم بدر می برد. لرد ویشنو ظاهر شده و در هیبیتی نیمه انسان، نیمی شیر، در راه پله ورودی خانه که نه بخشی از خانه بوده و نه خارج از آن در دامانش که نه زمین است و نه آسمان و با چنگال خودش که نه قتاله بوده نه پرتابه، هیرانیاکاشیپو را نابود می کند تا پرونده این شیطان بزرگ بسته شود. هولی نام خودش را وامدار نام هولیکا عمه شیطانی این افسانه است. یکی از بزرگترین دلایل برگزاری این جشن نیز ریشه در این داستان دارد؛ نابودی شیطان و پیروزی همیشگی خیر بر شر!
کریشنا و رادا، عشقی افسانه ای
هند آنقدر وسیع است و خدایگان رنگارنگ دارد که پر از داستان های اینچنینی است. یکی از مظاهر لرد ویشنو کریشنا است. کریشنا که براساس اعتقادات بوداییان در شهر ماتورا به دنیا آمده و در شهر ورینداوان کودکی اش را سپری کرده است در کودکی بر اثر خدعه دایه اش که به او شیری آلوده می خوراند به رنگ آبی درمی آید. کریشنا در جوانی عاشق رادا می شود اما به مادرش می گوید که می ترسد رادا او را به دلیل رنگ پوست نامتعارفش دوست نداشته باشد مادر هم به شوخی می گوید که هر رنگی که دوست داری را بردار و صورت رادا را رنگی کن. این شوخی ساده سرآغاز عشق ماندگار کریشنا و رادا می شود. تفاوت ها را جدی نگیرید آنچه مهم است قلب و صداقت آدم هاست. قطعه های پازل هولی با آغاز بهانه ای برای بازی با رنگ ها کامل می شود.
شیوا و خدای عشق
حتما شما هم بارها نام الهه هندوها شیوا را شنیده اید، الهه ای با چشم سوم و نیرویی خارق العاده. شیوا آنقدر در ریاضت و عبادت غرق می شود که پاواراتی همسر عاشق پیشه اش رو به الهه عشق کاما کرده و از او استمداد کمک می نماید. کاما هم تیری به سوی شیوا پرتاب می کند تا او را از خلسه معنوی اش بیرون کشیده و متوجه همسرش نماید اما شیوا عصبانی شده و چشم سوم خود را گشوده کاما را خاکستر می کند، آن هم درست چهل روز قبل از آغاز بهار! همسر کاما به شدت اندوهگین شده و چهل روز به مراقبه می پردازد تا اینکه شیوا کاما را بخشیده و او را مجددا بازسازی می کند، اما تنها وجهه معنوی و نه بخش فیزیکی عشق را! تا کاما نمایانگر عشقی خالص و به دور از شهوت های نفسانی باشد. روز بازگشت کاما درست مقارن با آغاز بهار و کامل شدن ماه بوده است. هندوها این افسانه را به فال نیک گرفته و برای بازگشت الهه عشق و پیروزی عشق و دوست داشتن این روز را جشن می گیرند. روزی که عشق پیروز می شود و خصومت ها و کدورت ها از بین می رود.
برخی اما این جشن را بهانه ای برای شکرگذاری برداشت محصول می پندارند.
آداب و رسوم هولی
همینکه سر و کله رنگ ها در مغازه ها و فروشگاه ها تا بساط دوره گردهای کنار خیابان ها پیدا می شود یعنی بازهم هولی نزدیک است. زن ها به میمنت آمدن بهار و جشن هولی خانه هایشان را از هرچه ماندگی سال گذشته است می زدایند تا تمیزی و پاگیزگی جای پلشتی و پلیدی را بگیرد. بساط پختن غذاها و شیرینی های خوشمزه هم که علم شود یعنی هولی کاملا نزدیک است و به زودی شور و غوغایی در شهر و روستا برپا می شود. جشن در شب کامل شدن ماه نو آغاز می شود. شب هنگام با رخ نمودن ماه مردم از خانه هایشان بیرون آمده و آتش های عظیمی برپا می کنند. آن ها مجسمه ای از هولیکا را با نی و چوب ساخته و آن را در آتش می سوزانند تا تمام پلیدی ها و پلشتی های سال نو از میان برود و شیطان مغلوب شود، مراسمی که هولیکا داهان نام دارد و معنایش همان سوزاندن هولیکاست. برخی هم از آتش این مراسم با خودشان به خانه می برند تا خانه شان هم از لوث وجود شیاطین پاک شود.
شب با برگزاری آتش بازی به پایان می رسد و فردا صبح با طلوع خورشید مردم دسته دسته به خیابان ها، معابد، میادین، پارک ها و … می روند آن هم در حالی که لباس های ساده بر تن کرده اند و گاهی سر و صورتشان را هم حسابی چرب کرده اند. در دست هر عابر و رهگذری هم یک ظرف رنگ قرار دارد که با شیطنت به دنبال اولین میزبان بازی رنگ خودش می گردد و ناگهان غوغایی از رنگ ها در آسمان برپا می شود و آنقدر رنگ های شاد به آسمان پاشیده می شود که رنگ آسمان را تغییر می دهد. صدای خنده ها و فریادهای از سر شوق بلند می شود و هر کسی که در آن نقطه حضور داشته باشد از فیض این بازی هزار رنگ و جذاب بی نصیب نخواهد ماند. چهره ها، لباس ها، خیابان ها، کوچه ها و در و دیوارهای شهر و روستا به یکباره به رنگین کمانی از رنگ مبدل می شوند و در یک ثانیه همه چیز تغییر می کند. مردم دسته دسته در مکان های مختلف به چشن و پایکوبی می پردازند و گاه در شهرهای بزرگتر سر و کله گروه های مدرن هنری و هنرمندان مشهور و خوانندگان نیز پیدا می شود. برخی اما خوش فکرترند و برای اینکه طرف مقابلشان را حتما رنگی کنند رنگ را از قبل می خیسانند تا میزان رنگ دهی اش بیشتر شود.
پای تکنولوژی به این چشن باستانی هم کشیده شده و تفنگ های آب پاش مخلوط با رنگ گاهی جای سطل های رنگ را گرفته اند. مطمئنا در چنین روزی در هیچ نقطه ای از شهر از هجوم رنگ ها در امان نخواهید بود. فرقی نمی کند که شما پولدار باشید یا فقیر، راننده تاکسی باشید یا مدیر بانک اینجا به جز رنگ و شادی هیچ چیز اصالت ندارد و شاید به جرات بتوان گفت که شاد بودن اجباری است.
در میان بازی رنگ ها حتما سینی از نوشیدنی های کهن و باستانی و شیرینی ها و نان های خوشمزه همانند gujiya، Red lentil tarka dal، mathri، malpuas و … نیز به سمتتان تعارف خواهد شد و کامتان را شیرین خواهد کرد.
رنگ ها و خوردنی ها که تمام می شوند هندی ها به رسم آئینی چند هزار ساله به دیدن یکدیگر می روند و همدیگر را چندین بار به آغوش می کشند و برای هم آرزوی موفقیت می کنند تا کینه ها و خصومت ها را هم به یمن بهار فراموش کنند. اگر هم بین دو نفر کدورتی مانده باشد دیگران میانجی گری کرده و بساط آشتی و پذیرایی را علم می کنند. بدین ترتیب بعد از دوبار جشن و پایکوبی هولی به پایان می رسد.
رنگ ها، طبیعی یا مصنوعی!
سال ها قبل از پیدا شدن رنگ های مصنوعی این رنگ های طبیعی و پرخاصیت بودند که بزم جشن را داغ و پرهیاهو می کردند. رنگ های سرخ، زرد، سبز، ارغوانی و … که همگی از موادی طبیعی همانند حنا، درخت شلعه جنگل، گل های داوودی، پودر آهک، شکوفه های بهاره، گل سرخ، برگ درختان جنگلی، زردچوبه، چغندر، گل صندل و ….. تهیه می شدند و علاوه بر ایجاد شور و شوق در میان مردم از خواص درمانی بالایی برخوردار بودند به طوری که هندی ها معتقد بودند این نوع رنگ ها سبب درخشان شدن مو و پوستشان می شده و کلی خواص درمانی دیگر نیز داشته است. با آمدن رنگ های صنعتی اما حالا بحث پیش آمدن مسمومیت ها با موادی همچون اکسید سرب به میان آمده که نه تنها برای افراد من جمله کودکان به شدت مضر و آلرژی زاست بلکه سبب آلوده شدن آب و خاک شده و راهش را به زنجیره غذای هندی ها باز می کند، هشداری که حتما باید جدی گرفته شود.
هولی، جشنی هوشمندانه
اگرچه روایت های افسانه ای بسیاری برای برپایی این جشن بیان شد اما هندی ها معتقدند که اجداد باهوششان از برپایی این جشن ها مقصود هوشمدانه تری هم داشته اند. با فرا رسیدن بهار و پایان زمستان بدن دچار نوعی کرختی و رخوت می شود و هیچ چیز همانند یک جشن پرتحرک برای بیرون کردن این کرختی از تن مناسب نیست. از طرفی بسیاری از میکروب های به خواب رفته در زمستان با آمدن بهار کم کم فعالیتشان را از سر می گیرند و هیچ چیز مثل یک آتش داغ و حسابی نمی تواند شر این میکروب ها را از سر فضای زندگی آدم ها کم کند. به نظر می رسد هولی چیزی بیشتر از یک جشن مذهبی ساده است.
هند سرزمین 72 ملت است و با حضور بیش از یک میلیارد جمعیت ساکن در آن وجود تنوع فرهنگی شاید امری کاملا عادی تلقی شود. این تنوع در برگزاری هولی نیز به خوبی هویداست به طوری که سرزمین های شمالی هولی را با رنگ های شاد و سرزنده و بسیار شلوغ برپا می کنند اما در سرزمین های جنوبی خبری از آن شلوغی ها نیست. اگر اهل سفر و تجربه های منحصربفرد هستید حتما هولی را تجربه کنید.