لانزاروت با آب و هوای معتدلِ همیشه بهاری و سواحل شنی فوقالعاده، در معرض چیزی که مانریک از آن با عنوان بهمنِ گردشگران یاد میکرد، بود و این مسئله مانریک را بر آن داشت تا دست به ابداعی بزرگ بزند. مانریک در دهه 1970 و 1980، آلودگیها و تخریبهای جزیره را به دولت هشدار داد. او اخطار داد که جزیره رو به نابودیست، اما میدانست که با تکیه بر کمک مردم خوب و مشتاق میتواند آنچه را که از جزیره باقی مانده نجات دهد. از شانس خوب لانزاروت، مانریک خودش دست به کار شد.
او نه تنها با تهیه مستندی از سبک معماری گذشته جزیره، ساکنان آنجا را به حفظ و نگهداری جزیره متقاعد کرد، بلکه با مقامات گردشگری برای خلق جاذبهای جادویی با سبک هنری منحصربهفردی که الهامگرفته از طبیعت آتشفشانی بود، به توافق رسید.
بالا رفتن سن هم این عنصر پویای طبیعت(اشاره به مانریک) را از جنب و جوش نمیانداخت تا اینکه در سانحه رانندگی غمانگیزی در سال 1992، در لانزاروت و در سن 73 سالگی درگذشت. حتی 26 سال بعد از مرگ مانریک هم حضور او در سراسر جزیره احساس میشود. او عشق به فرهنگ را از خود به ارث گذاشت؛ در سال 2017 موزه آتلانتیک لانزاروت، پارک مجسمهای زیر آبی در قسمت جنوبی جزیره ساخته شد. برای درک سختیها و تجربیات مسیر سزار مانریک، دنبال کردن رد پای این هنرمند در طبیعت سختگیر لانزاروت و اکتشاف کردن، راه فوقالعادهایست. با وبسایت رزرو آنلاین هتل ایران هتل آنلاین هوشمندانه سفر کنید و با دیدنیهای لانزاروت آشنا شوید:
نقطه شروع ایدهآل، خانه آتشفشانی بزرگیست که زمانی خانه مانریک بوده و اکنون موزه و مرجعی برای بازدید از آثار این هنرمند است. چه خانه خاصی! پر از تونلها و فضاهای زیرزمینی که از گدازههای آتشفشانی ساخته شده بودند و مانریک این خانه زیرزمینی بسیار جذاب را حسابی تجهیز کرده بود.
طبق گفته اِوا آسِرو پِگیتو، برگزارکننده تورهای لانزاروت، داستان همچنان ادامه دارد؛ مانریک هنگامی که در حال عبور از زمینهای بی آب و علف پوشیده از سنگهای آتشفشانی بود متوجه شد که درختان از میان سوراخهای سنگها جوانه زدهاند.
به گفته آسرو پگیتو، سبک زندگی چندملیتی او در جزیرهای سنتی باعث تعجب بعضیها میشد، مخصوصاً مایوی چسبان مارک اِسپیدویی که او در کنار استخر بههنگام ژست گرفتن جلوی دوربین میپوشید.
سزار مانریک ثابت کرد به همان اندازه که کم کردن آثار مخرب احتمالی در نتیجه ورود گردشگران برایش مهم است، جذب گردشگران به جزیره نیز برای او حائز اهمیت است. در نتیجه او در طراحی این هتل مدرن و خیرهکننده در ساحل شرقی لانزاروت نیز همکاری کرد. این هتل با بناهای مدرن امروزی برابری میکند اما در دهه 1970 پروژه بسیار بزرگی بود.
به گفته ویرجین کورتالز، مدیر روابط عمومی هتل، بعضی از اتاقهای این هتلِ 270اتاقه همیشه توسط طرفداران مانریک رزرو شده است. حیاط اصلی هتل پر از گیاهانیست که با گذشت 4دهه از افتتاح این هتل تبدیل به جنگلی زیبا و انبوه شده است.
تقاطع جادهای
یکی از آثار بهجا مانده از مانریک، مجسمهای در تقاطع جادهایست که باعث پیشرفت آنجا شده است.
در تقاطع جادههای صاف و یکدست لانزاروت که غالباً پر از دوچرخهسوار هستند، مجسمهای از فلزات رنگی که توسط مانریک طراحی شده قرار گرفته است.
این گودال صخرهای عظیم که ساخته شده از گدازههای آتشفشانیست، یک رستوران زیرزمینی تأثیرگذار و سطح بالاست.
این رستوران، در طول روز مکانی برای صرف ناهار به دور از گرمای خورشید است و شبها محل زیبایی برای برگزاری مهمانیها. از همه بهتر تونل گدازهای است که به غاری منتهی میشود که در آن دریاچه زیرزمینی وجود دارد که مانند خورشید میدرخشد. در سمت دیگر غار، در فضای باز، استخر فوقالعادهای در زیر درختان نخل قرار دارد.
مانریک مردی بود که هرگز اجازه نمیداد هیچ چشمانداز زیبایی بیاستفاده بماند. او در طول دوران خدمت سربازی به برج دیدهبانیای در بالای همین تپه شمالی فرستاده شد و همان موقع بود که عاشق بهشت گمشده کوچک و بکر لا گراسیوسا در همسایگی لانزاروت شد.
او در سال 1974، زمانی که از سربازی بازگشت، رویای ساخت رستورانی با چشمانداز کنونی را در سر میپروراند. نتیجه آن رویاها فضایی فوقالعاده با پنجرههایی سینمایی و چشماندازی وسیع از اقیانوس اطلس شد.
اینکه لانزاروت از هر کجا همه را بهسوی خود جلب کند چیز عجیبی نیست اما رفتن به شهر کوچک هاریا بهسرعت انتقادها را برمیانگیزد.
بعد از عبور از نواحی لمیزرع، جاده در مسیری زیگزاگ به جایی میرسد که تنها میتوان آن را واحهای زیبا در دل بیابان با درختان نخل سربهفلککشیده، طبیعتی سرسبز و خانههایی با نمای سفیدرنگ نام نهاد. مانریک سالهای پایانی عمر خود را در این منطقه زندگی کرد- او ساختمانهای مزرعهای قدیمی را به خانههایی با سبک و تزئینات منحصربهفرد خود تغییر داد.
اینجا به همان شکلی که او برای آخرین بار آن را ترک کرده نگهداری شده است. از کیمونوهای عجیبی که در کمد لباسها آویزانند گرفته تا مجموعه ادکلنهای در حمام، همه جزئی از آخرین خانه او که به افتخار وی تبدیل به موزه شده هستند.
اگرچه این خانه از خانه زیرزمینی او عادیتر است، اما باز هم خانهای شگفتانگیز است. استخری با صندلیهای مخصوص آفتاب گرفتن به رنگ نارنجی ملایم، حمامی بسیار بزرگ و اتاق نشیمن و اتاق ناهارخوری بدون دیوار.
زمان بازدید خود را بهگونهای تنظیم کنید تا بتوانید از آثار هنرمند واقعی دیگری نیز بازدید نمایید. اولوگیو کانسِپسیون پِردوموی 84ساله هنرمندیست که در کارگاه گرد و خاک گرفته خود که در نزدیکی خانه مانریک واقع شده، مشغول درست کردن صنایع دستیست. او که کلاهی سرش کرده، پیشبند چرمی بسته و دور مچش را با باند بسته است، در کل جزیره قناری آخرین کسیست که از برگ درخت نخل سبد درست میکند.
او مکالمههای همیشگی دوستانهاش را با همسایه مشهور خود به خاطر میآورد و احتمالاً آخرین کسیست که او را پیش از آن تصادف مرگبار دیده است. کانسپسیون میگوید: «او به من سر میزد و میگفت، کارت را رها نکن.»
این غار در مسیر جامئوس دل آگوآ، مواد مذاب آتشفشان دلاکرونا قرار دارد و مهمترین ویژگی آن انعکاس نوریست که توهم وجود استخری در آن غار را در بیننده ایجاد میکند. این غار که زمانی مخفیگاهی برای فرار از دست مهاجمین بوده است ارتباط مستقیمی با مانریک ندارد و جِسوس سوتو، دوست و همکار هنرمند او این نمایش نور و صدا را طراحی کرده است.
رانندگی در جادههای صاف و تازه آسفالتشده لانزاروت واقعاً لذتبخش است و اگر باد مخالف نوزد، دوچرخهسواری بهمراتب لذتبخشتر نیز خواهد بود. به همین دلیل است که این جزیره در طول سال محلی برای تمرین دوچرخهسواران حرفهای و آماتور است. از هر وسیله حمل و نقلی که استفاده کنید متوجه خواهید شد که تمام جادهها به بنای یادبود ال کمپسینو منتهی میشوند.
این بنای عظیمالجثه سفیدرنگ که درست در قلب جزیره قرار گرفته و مجموعهای از بلوکها و منحنیهاست، ادای احترام مانریک به دهقانهای زحمتکشیست که خیلی پیشتر از آنکه گردشگران به لانزاروت سفر کنند، در خاک سیاه این جزیره زحمت میکشیدهاند.
این باغ قدیمی معمولی نیست بلکه شاید بزرگترین اثر هنری مانریک باشد: باغ بزرگ کاکتوس آل فرسکو پوشیده از گیاهان تیغدار بومی جزایر قناری و دیگر نقاط دنیاست.
این آمفیتئاتر بسیاربزرگ که با صخرهها و گیاهان درست شده، نامه عاشقانه جذابیست که مانریک به پوشش گیاهی سرزمین آبا و اجدادی خود و مردمانی که در دوران خوب و بد در این سرزمین میزیستهاند، نوشته است.
این هنرمند برجسته لانزاروت با الهامگیری از دنیای سورئال دکتر سوس(نقاش، کاریکاتوریست، هنرمند، فعال سیاسی، نویسنده و تصویرساز امریکایی قصههای کودکان با کاراکترهای فانتزی و تصویرسازیهای سورئال) که شبیه به تخیلات خودش نیز بود، باغ کاکتوسی را پرورش داد که اکنون جاذبهای تخیلی برای گردشگران شده است. در حفره مسقفِ مقاوم در برابر بادی که در باغ ساخته شده، کاکتوسهایی با اندازهها و انواع مختلف در کنار آبنماهایی آرامشبخش کاشته شدهاند. در بخش فوقانی باغ نیز یک آسیاب بادی قدیمی قرار دارد.
گردشگرانی که به لانزاروت سفر میکنند غالباً تفرجگاههای ساحلی را در برنامه سفر خود میگنجانند و باعث تأسف است که منظره آتشفشانیای که از بسیاری از جهات با ناحیه آتشفشانی ایسلند رقابت میکند(با این تفاوت که بسیار گرمتر است و زیستگاه شترهاست) را از قلم میاندازند.
برای بازدید از این پارک ملی با آتشفشانهای خاموش که در طول فورانهای آتشفشانی 300 سال پیش شکل گرفتهاند، بهترین راه گرفتن ماشین یا تورهای گردشگریست. این پارک سالها بهعنوان جاذبه توریستی شناخته میشد ولی مانریک در دهه 1970 جادهای پر پیچ و خم در میان این چشمانداز طراحی کرد که باعث جذابیت بیشتر آن شد.
این پارک زیر آب که پس از گذشت بیش از دو دهه از مرگ مانریک افتتاح شده، ارتباط مستقیمی با این هنرمند فقید ندارد و توسط مجسمه ساز بریتانیایی به نام جیسون دی کیرز تیلور ساخته شده است. ولی مفهوم بلند پروازانهای که در پس این پروژه وجود دارد، یعنی ترکیب محیط زیست با مجسمهها برای خلق جاذبهای توریستی، یقیناً برگرفته از ایدههای سزار مانریک است.