پیش به سوی آبشار
حالا که می خواهیم به دیدن یک آبشار بلندبالا برویم، آن هم در اعماق یک جنگل بهتر است کوله هایمان را پرو پیمان ببندیم و یکدست لباس اضافه هم به همراه داشته باشیم تا از پس خیس شدن برآییم. مسیرمان سوادکوه است که در مازندران به سبب تمام و کمال بودنش همیشه خدا یک سر و گردن بالاتر است. اصلا تمام شمال کشورمان بخصوص مازندران پر از دار و درخت است درست، اما کجا را سراغ دارید که جنگل هایی بکر و زیبا، رودخانه ها، چشمه ها، آبشارها، دریاچه ها، غارها و خلاصه هرچه سبزی و زیبایی است را در پوششی نازک و دلبرانه از مه و هوایی به غایت استثنایی و سبک پنهان کرده باشد؟ سوادکوه آنقدر جا برای کشف کردن و لذت بردن دارد که حالا حالاها جزو اولین گزینه های سفر برای طبیعت گردی است.
خودمان را اول صبحی قبل از بیدار شدن خورشید بانو به جاده فیروزکوه به سمت قائمشهر می رسانیم. جاده زیبا و سرسبز است و با طلوع خورشید زیبایی هایش بیشتر به چشم می آید. فیروزکه، پل سفید و زیرآب را هم توی جاده پشت سر می گذاریم. حالا که زیرآب را پشت سر گذاشته اید دیگر انتخاب مسیر با شماست. اگر خودتان را به شهر شیرگاه برسانید باید داخل شهر شده و از سمت تنها میدان شهر خودتان را به جاده لفور که بخشی از یک سه راهی است برسانید. جاده شما را به یکی از زیباترین و عاشقانه ترین سدهای خاکی ایران می رساند.
سد لفور را شاید با نام سد البرز هم بشناسید. حضور یک سد در انبوه درختان جنگلی و مه که اغلب آن را پشت پرده می برد کم از معجزه ندارد. لفور جان میدهد برای قایق سواری و لذت بردن از جنگلی استثنایی و طبیعتی خارق العاده. جاده اما شما را به پشت سد می رساند و کم کم سر و کله مسیر خاکی پیدا می شود آن هم در قلب جنگل های جادویی لفور.
از اینجای مسیر به بعد دیگر جاده خاکی است و پر از پیچ و خم. در میان انبوه درخت ها که عطرشان مستتان می کند جاده هوش از سرتان می پراند. گاهی در میان پیچ و خم های جاده سر و کله سد از همان حوالی پیدا می شود و هی دلتان را می برد. جاده اما همین طور مستقیم و ساده نیست حواستان باشد که هی سر و گوشش جنبیده و پر از دوراهی و سه راهی است. تابلوها اما گاهی روی تنه درخت ها به دادتان می رسد. پس حواستان را جمع کنید که امامزاده گزو را بر روی تابلوها دنبال کنید. مسیر تقریبا طولانی است و با وضعیت جاده دو الی سه ساعتی زمان می برد پس اصلا عجله نکنید و از معجون جنگل، کوهستان و لفور در مسیر لذت ببرید. به امامزاده سبز فام اعماق لفور که رسیدید بیشتر مسیر را پشت سر گذاشته اید.
اما اگر به دنبال مسیری بکرتر، خلوت تر و شاید کمی گمنام تر هستید می توانید بعد از شهر زیرآب مسیر روستای جوارم را در پیش بگیرید و از جاده خاکی خودتان را به لفور برسانید. کمی آن سوتر از جوارم نیز روستای جمشیدآباد قرار دارد که از آن مسیر هم می توانید خودتان را به لفور برسانید. اما به خاطر داشته باشید پیمودن تمامی این مسیرها نیازمند دانش مسیریابی است. به همراه داشتن جی پی اس و یا همراهی با یک لیدر مطمئن و راه بلد حتما یکی از ملزومات این سفر هیجان انگیز است!
به سد لفور که برسید می توانید خودتان را از همان جاده خاکی به روستای شرقلات برسانید. این اقامت چند مزیت دارد. می توانید با خیال راحت به دیدن سد لفور بروید و از جادوی طبیعت نهایت لذت را ببرید بعد هم به روستا بازگشته و شب را مهمان اهالی باشید و خوب ستراحت کنید و روز بعد با انرژی بیشتری خودتان را به بازدید از آبشار برسانید. اما اگر فرصت چندانی ندارید جاده خاکی را به سمت امامزاده ادامه دهید.
حالا که در میان جنگلهای لفور هستیم، شاید بد نباشد اگر بدانید این درخت های اساطیری که این طور در سکوت کوهستان آرام گرفته اند چهل میلیون سال ناقابل قدمت دارند! همین قدمت شاید این شکل و شمایل عجیب و جذاب را به جنگل های هیرکانی داده است. درخت های تنومند تا رسیدن به امامزاده همراهی تان می کنند، حالا از هر مسیری که خودتان را به امامزاده برسانید.
امامزاده اما مثل همه چیز جنگل سبز و جذاب است. گاهی وقت ها که مه امامزاده را در آغوش می گیرد دلتان غنج می رود برای امامزاده براداران گزو. امامزاده را محلی ها سه تنان هم می نامند. بعد از زیارت در امامزاده حتما شما هم می گویید چه مقبره باشکوهی. بنایی ساده در قلب جنگلی دوردست و سبز سبز که الحق و الانصاف باشکوه است.
امامزاده در روزهای آفتابی و تعطیلات آخر هفته حسابی شلوغ است اما اگر در روزهای خلوت راهتان به این سمت و سو بیافتد سکوت لفور سبب می شود تا زیبایی ها صدها بیشتر برابر به چشم بیاید. ماشین ها را همین جا کنار امامزاده می گذاریم و کوله هایمان را به دوش می گیریم. امیدوارم کفش مناسبی به همراه داشته باشید از اینجا به بعد بهترین دوستتان کفشی است که به پا دارید!
از امامزاده فاصله می گیریم و خودمان را به مسیر جنگلی می سپاریم. هر چه مسیر جلوتر می رود بیشتر در اعماق جنگل فرو می رویم. مسیر تماما سرپایینی است آن هم با شیبی تند که با هیچ کس تعارف ندارد. انگار درخت ها هم بدون هیچ حرفی هی سر می خورند و در اعماق گم می شوند. گذر از میان درخت های روحتان را جلا میدهد. افرا، ممرز، لرگ، انجیلی حتی سرو، توسکا، بارانک، بلوط، راش و کلی درخت دیگر که شاید اصلا هیچ جای دیگر به چشمتان نخورده باشد.
مسیر پر از خزه است و هوایی مطبوع که شاید از تاثیرات حضور البرز است. گاهی نوای پرنده ها با صدای گام ها آمیخته می شود و هی روحتان را جلا می دهد. اینجا در اعماق جنگل دیگر هیچ کس به شما دسترسی ندارد. شما در اعماق این جنگل با طبیعت و دوستانتان تنهایید. خوشبختانه دسترسی اندکی سخت این بهشت کوچک سبب شده تا آسیب زیادی نبیند اما بازهم سروکله پلاستیک ها به لطف اندک طبیعت گردان حواس پرت به چشم می خورد. یک رودخانه هم وسط جنگل برای خودش از روی سنگ های خزه گرفته آرام سر می خورد.
شکوه جنگل چشم هایمان را اسیر کرده اما کم کم علاوه بر نوای جنگل صدایی به گوش می رسد که در یک کلام هیجان انگیز است! هرچه به پیش می رویم صدا بلندتر می شود و هی ذوقمان را بیشتر می کند. حالا که صدا به اوج سیده درخت ها را پشت سر گذاشته ایم و از پشت صخره ها چشممان به جمال یک معجزه روشن می شود.
آبشار گزو در قلب یک صخره بلند خود را به زمین می کوبد و قطرات آب هر کدامشان هزار تکه می شوند. چشمتان که به آبشار می افتد پاهایتان روی زمین میخکوب می شود و تمام خستگی راه از تنتان به در می شود. انگار نقاشی بااستعداد و با حوصله تمام، چندین قرن زمان صرف کرده و ذره ذره این معجزه را نقاشی کرده است. آب در پایین صخره ای که شکافته و کمی صیقل خورده در یک حوض جمع می شود. صخره اما با انواع و اقسام رنگ خزه آراسته شده است. ترکیب این صخره و آبشار جدا تماشایی است. می توانید روبروی آبشار بنشینید و ساعت ها به این زیبایی تمام زل بزنید. یک دیواره صخره ای استوانه ای شکل که آبشاری با قدرت تمام از آن پایین می آید و دیواره هایش پز از تنالیته های رنگ سبز است. درخت ها هم انگار به احترام آبشار سر خم کرده اند و زل زده اند به این همه زیبایی. صدای آب اینجا غالب است و هر نوایی را از رونق می اندازد. اگر سرعت سقوط آب آبشار اجازه بدهد می توانید بعد از تماشای آبشار تنی به آب بزنید و حسابی لذت ببرید. دوربین عکاسی از ملزومات این سفر است چرا که هر بیننده ای می ترسد مبادا چشمانش ذره ای از این معجزه را فراموش کند یا از قلم بیاندازد.
آبشار به گمانم پنجاه متری ارتفاع داشته باشد اما حجم آبش کاملا به فصلی که از آن دیدن می کنید وابسته است. خزه ها و بوته ها از سر و کولش بالا رفته اند و آن بالا هم جنگل خم شده و سایه اش را روی سر آبشار انداخته است. اگر تابستان باشد آبشار در حد یک آب باریکه پایین می آید و هوای جنگل هم به شدت شرجی است اما بهار با فرارسیدنش جان را دوباره به آبشار هدیه می دهد و گزو می غرد. جنگل هم انگار از نو متولد شده و دلتان را می برد اما خوب راه رفتن در جنگل نمور هم سختی های خود را دارد. پاییز اما کلا داستانش فرق می کند. جنگل که دیوانه وار زیباست، مه که غوغا می کند آب که به رگ و ریشه آبشار جان می دهد و هوا آنقدر دلکش و خواستنی است که هوایی تان می کند تا ابد در لفور بمانید اما باید حواستان به روزهای بارانی باشد که جنگل با کسی تعارف ندارد. زمستان اما روال خاص خود را دارد وقتی آبشار یخ می بندد و سرمای هوای کوهستانی منطقه لفور امان می برد. طبیعت گرد حرفه ای که باشید قطعا دستتان بازتر است اما اگر آنقدرها هم حرفه ای نیستید همان بهار یا پاییز آن هم با یک راه بلد به لفور بیایید که اگر نیایید از لذت لمس و چشیدن یک معجزه در دل بهشتی کوچک محروم شده اید.
بعضی ها طناب می زنند و از سر و کول آبشار بالا می روند، برخی سقوط می کنند و برخی صعود خیلی ها هم به شنا بسنده می کنند. اینجاست که آن یک دست لباس اضافه حسابی به کارتان می آید. آبشار اما اگر خیلی پرآب باشد کسی جرات نمی کند زیاد به گزو نزدیک شود و فقط به دیدن زیبایی و غرورش از همان فاصله قناعت می کند. می توانید خودتان را به بالای آبشار برسانید و از آن بالا به تماشای این شکوه بنشینید اما این کار مستلزم تجربه و داشتن تجهیزات ایمنی کافی است. هر روز، هر فصل و هر ساعتی که خودتان را به گزو در قلب لفور رساندید، مسایل ایمنی را رعایت کنید تا لذت طبیعت گردی تا ابد در کامتان بماند.
امیدوارم آب به همراه داشته باشید و یا خوراکی انرژی زا که بتوانید کمی تجدید قوا کنید. کوله پر و پیمان اول سفر اینجا حسابی به کار می آید چرا که از زیرآب یا شیرگاه به بعد چیزی گیرتان نمی آید. دل کندن از این زیبایی محض سخت است اما باید گزو را به سمت امامزاده ترک کنیم. مسیر برگشت حالا سربالایی است و حسابی انرژی تان را می گیرد. لفور اما تنها به داشتن آبشارگزو غره نیست. اگر خوب برنامه ریزی کنید و بتوانید دو تا سه روز را در جنگل سپری کنید می توانید با یک جنگل نوردی دیگر با زیبایی های بیشتری ملاقات کنید. مثلا هفت آبشار کوتاه و بلند دیگر هم در لفور قرار دارد که به هفت آبشار تیرکن شهره اند. جایی در مرز بابلسر و سوادکوه که زیبایی اش دیوانه وار و خیره کننده است و حتما به چند ساعت پیاده روی در اعماق جنگل می ارزد. دیدن غارهای متنوع و یا دریاچه زیبا و افسونگر شورمست در کنار ده ها جاذبه سوادکوه مازندران تجربه ای است منحصربفرد که ممکن است حالا حالاها نصیبتان نشود.
اقامت در نزدیکی آبشار
اگر بخواهید در نزدیکی امامزاده یا لب سد لفور کمپ بزنید، قطعا لحظات خوبی را تجربه خواهید کرد اما اگر قصد دارید سفرتان متنوع تر باشد و لذت اقامت در کلبه چوبی را تجربه کنید سری به متل جوارم شیرگاه بزنید و هم از جنگل لذت ببرید و هم از کلبه چوبی. اگر هم فقط یک هتل خوب را مد نظر دارید باید خودتان را به هتل های قائمشهر برسانید. یک گزینه دیگر هم اقامت در منزل بومی های منطقه است. زیرآب یا جمشیدآباد فرقی نمی کند شاید یک نفر از اهالی پذیرای شما باشد اما بهتر است در هر صورت قبل از آغاز سفر تکلیف اقامتتان را روشن کنید و با خیال راحت فقط سفر کنید.