روستای Bengkala
همه چیز از دعوای دو جادوگر قدرتمند آغاز می شود، از روزی که با یکدیگر به نزاع و درگیری پرداخته و دست آخر یکدیگر را نفرین کردند که دیگر هیچ چیز نشنودند و این سرآغاز هفت نسل ناشنوایی در روستای Bengkala است، جایی در میان جنگل های انبوه بالی. اگر از اهالی روستا معنی نام عجیب و غربش را بپرسید به شما خواهند گفت: جایی برای پنهان شدن. البته همیشه افسانه ای هست تا وقایع غیرقابل باور را کمی قابل درک کند اما در واقع مشکل از جای دیگری آب می خورد. ژن هایی که نسل به نسل ویژگی ها را از اجدادمان به ما منتقل می کنند گاهی اوقات حامل پیامدهای ناخوشایندی همانند ناشنوایی هستند. ژنی مغلوب و البته معیوب که گاهی اوقات بروز می کند و گاهی اوقات نه! این یعنی زمانی که یک نوزاد متولد می شود صرف نظر از والدین سالم و یا ناشنوای خود شانسی برابر برای شنوایی و یا عدم شنوایی دارد. در این روستا برخی می شنوند و برخی نه، اما میزان جمعیت ناشنواها به نسبت جمعیت کلی 3000 نفره روستا چیزی در حدود 15 برابر استاندارهای جهانی است که شگفت آور است. کدخدای روستا Arpana می گوید ما در این روستا فرقی بین شنوایان و ناشنوایان قائل نیستیم چرا که هیچ کس نباید احساس پایین دست بودن و یا ناتوان بودن را داشته باشد، چرا که حقوق بشر برای تمامی انسان ها یکسان است بنابراین چرا ناشنوایان باید محروم باشند؟
برترین رستوران های بالی
چرا که هر خانواده ای حتما چند عضو ناشنوا یا Kolok را در خود جای داده، بنابراین برای حفظ ارتباطات و تقویت همدلی همه ساکنین با یکدیگر روستایی ها تصمیم گرفته اند همه با این زبان با یکدیگر به صحبت بپردازند. حالا مدرسه روستا این زبان را از همان دوران کودکی همزمان با صحبت کردن همانند میراثی مقدس به کودکان می آموزد و همه کودکان از آموزشی یکسان بهره می برند. این کار در واقع یک تیر و دو نشان است، هم آموزش ناشنوایان برای برقراری ارتباط با یکدیگر و هم آموزش روشی برای ارتباط میان ناشنوایان و شنوایان. متاسفانه این تحصیلات تنها شامل مقطع ابتدایی است و اغلب بچه های ناشنوا برای ادامه تحصیل دچار مشکلات عدیده ای می شوند اما مردم مهربان، صبور، مقاوم و امیدوار روستا همه تلاش خود را به کار گرفته اند تا این مشکل نیز از سر راه بردارند. گرچه منحصربفرد بودن این زبان سبب می شود ناشنوایان تنها بتوانند با اهالی روستا به صحبت بپردازند و در خارج از مرزهای روستا کارشان کمی سخت است.
اما داستان به همین جا ختم نمی شود، افراد ناشنوا آموزش های فراوانی می بینند تا بتوانند روزگار بگذرانند. از آموزش صنایع دستی و فروش آن ها به توریست ها گرفته تا کار کردن در مزارع و شالیزارهای برنج و پرورش فیل. اینجا همه چیز بین شنوا و ناشنوا یکسان است و این همه یکدلی حیرت انگیز است.
کدخدای روستا اما عقیده جالب دیگری نیز دارد او زبان و فرهنگ Kolokها را نوعی میراث مقدس می داند که باید برای همیشه حفظ شود. کدخدا معتقد است اگر این سنت رو به فراموشی برود او حتما یک گناهکار خواهد بود! نسل جوان اما همیشه به دنبال دریدن مرزهاست. تکنولوژی اینجا کاملا با زندگی جوانترها آمیخته شده و حالا آن ها سعی در یادگیری زبان های اشاره بین الملیی دارند تا بتوانند با دنیاهای بزرگتری ارتباط برقرار کنند.
رقصی در سکوت
همهمه ای برپا می شود، مردان لباس بنفش به تن می کنند و کلاه هایی به سبک هندوها به سر می گذارند، زنان هم لباس های یکدست طلایی به تن می کنند و کلاهی مثل تاج طاوس بر سر می گذارند. آنگاه حرکت ها شروع می شود و نوعی رقص مقدس با حرکاتی ریتمیک آغاز می شود. با حرکت زنان کم کم سر و کله دسته مردان نیز پیدا می شود که با آداب و رسوم خاصی دور زنان حلقه می زنند. این مراسم نوعی رقص آئینی است که Janger Kolok نامیده می شود و تنها شرط شرکت در آن ناشنوا بودن است.
افراد حاضر در گروه هیچ چیزی از آوازها و یا صدای ساز را نمی شنوند. آن ها تنها با تمرین های طاقت فرسا و سخت و به کمک حافظه قوی خودشان حرکت ها را اجرا می کنند. اینکه بتوانید حرکاتی کاملا هماهنگ را در سکوت پیاده کنید کار بسیار دشواری است ولی آن ها آموخته اند تا از چشم هایشان به بهترین شکل ممکن استفاده کنند. این مراسم که سه دهه از اجرای آن می گذرد حالا در میراث فرهنگی یونسکو به ثبت رسیده است. همه ساله هزاران گردشگر خودشان را از گوشه و کنار دنیا به این روستا می رسانند تا شاهد این مراسم جذاب و سنتی باشند. مراسمی که سه بار در ماه اجرا می شود و در میان رقصنده ها می توانید افرادی از رنج سنی 16 تا 72 سال را ببینید که به نوبه خود جذاب است.
اگر در شهرهای بزرگ و پیشرفته مان هنوز که هنوز است معابر برای معلولین بهینه سازی نشده و یا فردی نابینا یا ناشنوا برای کارکردن وساختن زندگی آینده اش با هزار و یک مشکل کوچک و بزرگ دست و پنجه نرم میکند، در یک روستای دور دست، افراد ناشنوا و معلولش مهم ترین الویت اهالی روستا هستند و همه هم و غم ساکنین روستا تامین آتیه ساکنین ناشنوای روستاست تا در کنار آن هایی که خوب می شنوند بتوانند به بهترین شکل ممکن زندگی و آینده شان را بسازند. شاید این روستا و اهالی عجیب و غریبش تلنگری برای همه ما ساکنین کره زمین باشد.