تکیه زنجیری
قلب تپنده شاهرود همین تکیه ساده و بی پیرایه ای است که به تکیه زنجیری یا همان تکیه بازار شهره و در محله بیدآباد که خودش یکپارچه تاریخ است قرار گرفته است. نقل است که تکیه سال ها قبل در دوره صفویه میان بازار ساخته شده است، در روزهایی که بازار قدیمی شاهرود مسقف نبوده و تیکه هم سقفی نداشته است. بنای تکیه تا دوره قاجار به همان شکل ساده باقی می ماند تا اینکه در دوره فتحعلی شاه قاجار دو شاه نشین هم به محوطه تکیه افزوده می شود. تکیه ای در دو طبقه که زنان و کودکان در طبقه دومش ساکن شده و مردان در طبقه اول به عزاداری می پرداختند.
وجه تسمیه زنجیری اما به سبب وجود زنجیری ضخیم است که متعلق به یک کشتی است و از بندر گز آن هم با ارابه چیزی در حدود 120 تا 130 سال قبل به شاهرود انتقال داده شده است. زنجیر بر بالای سقف حیاط تکیه نصب شده و به هنگام برپایی مراسم عزا در بیست و هفتم ذی الحجه هر سال چادری بر روی آن کشیده می شود و کم کم مراسم اعلان عزا آغاز می شود. تکیه که بزرگترین تکیه محله بیدآباد است قریب به 160 سال است که همه ساله از همان روز اول محرم میزبان عزاداران حسینی است. سال ها قبل باقر علی اصغر با وقف عواید کاروانسرای فردوسی از همان شب اول بساط پذیرایی از عزاداران را با شامی اصیل برپا می کرد.
بعد از تخریب کاروانسرا هنوز هم از محل اجاره بنای ساخته شده در محل کاروانسرا هزینه های حسینیه مشهور بازار تامین می شود و بساط عزاداری هر ساله برپاست. در میان روزهای مختلف اما پنجم محرم هرسال تکیه شاهد مراسمی است که در بین شاهرودی ها با نوای یاعباس یا عباس شناخته می شود به قول خود شاهرودی ها حال و هوای محرم را در تمام شهر زنده می کند.
یاعباس یاعباس
گوش به داستان ها و روایت ها که بسپارید پشت این نوای عباس عباس گویان شاهرودی ها داستانی جذاب رخ پنهان کرده است. سال ها قبل تاخت و تاز قومی یاغی شاهرود و شاهرودی ها را دست خوش ناملایمات فراوان می کند. متعرضینی که از هیچ آزار و اذیتی ابایی نداشته و تا جایی که دستشان می رسید به مردم شهر آسیب می رساندند. قلعه ولی در نزدیکی شهر محلی بود که دشمن آنجا بیتوته کرده بود و به آزار می پرداخت. شاهرودی ها که بالاخره طاقتشان طاق می شود یک روز دست به دست هم می دهند و با توسل به حضرت عباس قمر عشیره دست به دست یکدیگر داده خانه به خانه و کوچه به کوچه به یکدیگر ملحق می شوند. هرکس که علم و نشانی در خانه داشته با خود به کوچه می آورد و یا عباس گویان به سمت قلعه راهی می شوند. لشکری از مردم شهر شکل می گیرد. نوای یا عباس یا عباس شاهرودی ها که پا بر زمین می کوبیدند و به سمت قلعه حرکت می کردند و علم هایی که رو به آسمان رفته بود دشمن را می ترساند و آن ها را قبل از وقوع هر نوع جدالی فراری می دهد. آن روز بزرگ درست پنجم محرم الحرام بود. شاهرودی ها نوای یاعباس یا عباس روز پنجم محرم و طوق ها و علم هایشان را که آن روز از خانه ها و تکایا بر روی دوششان بلند کرده بودند را تا امروز دیگر هرگز زمین نمی گذارند تا نوای آزادگی و ذلت نپذیرفتن شهید کربلا و همراهانش تا ابد در ذهنشان بماند.
پنجم محرم الحرام
حالا همین که آفتاب صبح پنجم محرم روی در و دیوار کوچه ها نقش می بندد معمران یا همان اهالی تکیه بازار که حالا ریشی سفید کرده اند عازم کوچه ها و خیابان های بیدآباد می شوند و نوای عزا سر می دهند:
ای داد از این عزا،بیداد از این عزا فریاد ما مصیبت و دو صد داد از این عزا
چاووش خوانی که آغاز می شود پشتبندش محتشم خوانی گل می کند:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است….
زنان و دختران خودشان را به خانه ها و تکیه هایی که قرار است طوق راهی تکیه کنند می روند و طوق ها را با پارچه های سبز، سیاه و گاهی سفید می پوشانند و گاهی هم سیبی سرخ رنگ را به طوق متصل می کنند. هر کس که نذری داشته باشد گاهی پارچه ای به طوق می بندد و متوسل می شود. طوق ها را با شال های رنگی می آرایند و به نشانه علم علمدار کربلا از خانه هایشان راهی می کنند.
نرم نرمک که آفتاب ظهرگاهی می تابد کسبه کرکره مغازه هایشان را پایین می کشند و شهر بی هیچ هماهنگی از پیش تعیین شده ای یکسره رنگ تعطیلی به خود می گیرد. آرام آرام مردها طوق های بلند سه تکه شان را که گاه ارتفاعش به سه متر می رسد و از دسته چوبی، صفحه مشبک و یک میل بلند فلزی تشکیل شده و با پارچه های رنگی آراسته شده را از خانه ها و تکیه ها خارج می کنند. مسجد آقا، تکیه های گلشن، بیدآباد، یزدی ها، حاج رضا علی، اخیانی ها و شریعت هم که از تکیه های مهم مسیر هستند طوق ها و علم های بلندشان را از شاه نشین ها بیرون می آورند و با سلام و صلوات و با صدای سینه زنی و دسته های عزاداری راهی قلعه ولی میکنند.
مسیر اما به همین زودی طی نمی شود. بساط نذری ها در درب خانه های متعدد برپاست و از عزاداران پذیرایی می کنند و یا گوسفندی در مقابل سیل عزاداران و طوق زمین می زنند. مسیر با همه مراسمات و دلداگی هایش پیموده می شود و همه به قلعه ولی می رسند. طوق ها که یکجا جمع شدند خادمان ریش سفید تکیه بازار پرچم سفید می آورند. پرچمی که مظلومیت حضرت عباس را فریاد می کشد و خودش یک پا روضه مشک است. سفید به نشان اینکه قصد آب آوردن است نه پیکار!
خادم تکیه بیرق سفیدش را علم می کند و پیشاپیش همه می ایستد، پشت سر بیرق سفید، عماری ها و آن هایی که طوق ها را حمل می کنند می ایستند. طوق ها هم به ترتیب بلندی شان قرار می گیرند. مثلا طوق تکیه بازار، یا طوق باباعلی که هم از باقی طوق ها بزرگتر و بلندترند و هم قدمت بیشتری دارند. قدمت این طوق ها گاه بیشتر از یکصد سال است. حمل طوق کار هرکسی نیست و آداب خاص خود را دارد. طوق ها گاه سنگین است و وزن بالایی دارد و مردی قوی بنیه می طلبد. اگر هم کسی قصد دارد تا امسال در بین طوق داران باشد باید قبلش چیزی مثل یک کله قند به دسته پیشکش کند تا در ردیف حمل طوق قرار بگیرد.
پشتبند طوق ها هم چاووشی خوان ها یا همان معمران قرار می گیرند و نوای عزا سر می دهند. پشت معمرها هم جوانان دست پر شال کمر هم می گذارند و مثل دانه های زنجیر متصل به هم می ایستند. حالا دیگر دسته طوق بندان شکل گرفته و آماده حرکت است. میان جمعیت انبوه عزاداران ولوله و شوری برپاست و نوای یاعبا یاعباس لرزه به جان خیلی ها می اندازد. با سلام و صلوات نوحه خوانی حرکت آغاز می شود و دسته به راه می افتد کوچه به کوچه تا اینکه به مزار کهنه می رسد آن هم با نوای باشکوه یاعباس یاعباس. جایی که ملا علی سبزواری آرام گرفته سینه زنی و روضه خوانی ادامه می یابد و کم کم همه به سمت تکیه بازار حرکت می کنند و هنوز نوای یاعباس یاعباس بلند است. باورتان نمی شود این تکیه قریب به 15000 عزادار را در خود جای می دهد. طوق ها را خم می کنند و به صورت افقی بر دوش می گیرند. زن ها و دختران قبلا رسیده اند و دور تا دور تیکه در طبقه دوم ایستاده اند و مردان را نظاره می کنند.
طوق ها یک به یک روی دوش مردان جابجا شده و به مرکز تکیه آورده می شود. طوق ها را همان جا می گذارند و دور سکوی تکیه حلقه می زنند. حلقه هایی متحدالمرکز که مثل گردابه حرکت می کند. اتصال بین اعضای حلقه برقرار است و در طی مراسم سینه زنی دستشان را از پر شال کمر دیگری جدا نمی کنند. بین نوحه ها بازهم این صدای نوای یاعباس یاعباس است که بلند می شود. برای نوجوانان و کودکان شاهرودی سینه زنی در این حلقه افتخاری بزرگ محسوب می شود و خیلی ها لحظه شماری می کنند تا سنشان به حضور در حلقه قد بدهد.
همه حاضرین در تکیه با نوای یاعباس همراه می شوند و بر سر و سینه می کوبند هر چه باشد داغ عباس بعد از هزار و اندی سال هم خاموش شدنی نیست. همین که نوای ملکوتی اذان مغرب در هوای شهر می پیچد عزا با یک ذکر بلند یا حسین پایان می یابد و هر دسته و تکیه ای طوق خودش را بر می دارد و عازم می شود. طوق ها تا روز عاشورا که قمر عشیره هنوز سرپا بود سرپا می مانند و بساط عزا در هر گوشه و کوچه و خانه ای برپا می ماند. بعد از اتمام روزهای عزاداری طوق ها را به شاه نشین های تکیه ها بازمی گردانند تا سال دیگر باز بهانه ای برای بلند شدن نوای یاعباس باشد.
اگر قصد سفر به شاهرود و رزرو هتل های شاهرود را داشتید می توانید به مراجعه به سایت ایران هتل آنلاین لیست تمام اقامتگاه های شهر شاهرود را ببینید. رزرو تمامی این اقامتگاه ها از هتل بزرگ پارامیدا شاهرود گرفته تا اقامتگاه بوم گردی قلعه امیرخان تنها با چند کلیک ساده و با بهره مندی از امکاناتی همچون نظرات مسافرین قبلی هتل ها، کارمزد کنسلی صفر درصد و تضمین کمترین قیمت امکان پذیر است.