اگر شما هم در منطقه ای کوهستانی یا روستایی زندگی کرده باشید به خوبی با میوه ها و سبزیجاتی کوهی یا میوه هایی که در شهرها نخواهید یافت آشنا هستید. برای مثال انجیر کوهی که در مناطق کوهستانی یافت می شود از لحاظ مزه و تندی تفاوت قابل توجهی با آن چه که در شهرها یافت می شود دارد. به طور خلاصه می توان گفت که میوه های محلی و کوهی مزه ای بسیار متفاوت و البته بسیار خوشمزه از نمونه های پرورش یافته توسط خود انسان دارند. در این مطلب می خواهیم در مورد یکی از این میوه ها صحبت کنیم که برای تجربه آن نیازی به رفتن به کشوری دیگر،
رزرو آنلاین هتل و پرداخت هزینه های هنگفت نیست. اگر چه این میوه اسنک مورد علاقه مغول هاست اما شاید بتوانید در همان حوالی خانه خود نیز به آن دسترسی داشته باشید.
در نیمه راه کوهستان، انخباتار ناگهان گم شد. همه ما در حالی که فریاد می زدیم: «انخباتار کجایی؟» تلاش می کردیم موقعیت او را با آن کلاه سفیدش از میان شاخه های آویزان پیدا کنیم. اینجا جایی نبود که کسی دوست داشته باشد راهنمایش را گم کند. تنها چند کیلومتر با مرز سیبری فاصله داشتیم، در یک جنگل انبوه و سرد کاج که به آن «تایگا» (taiga) گفته می شود. این منطقه بسیار دوردست بود، حتی با استانداردهای مغولی.
سپس چیزی نزدیک پای من به زمین برخورد کرد و از سراشیبی پایین رفت. بالا را نگاه کردم و انخباتار را در ارتفاع حدود 10 متری دیدم که به نوک یک درخت کاج چسبیده بود. او چیزی را از شاخه ها کنده و به سمت ما پرتاب کرد و گفت: «بگیریدش». در سراشیبی به سمت پایین دودیم اما پسر 6 ساله انخباتار قبل از من به آنجا رسید. او یک شیء شبه میوه را از روی زمین برداشت و شروع به گاز گرفتن آن کرد. پوسته ارغوانی کلفت میوه را کنده و داخل آن که میوه زرد درخت کاج بود را به من نشان داد. دانه های درخت کاج که معادل محلی پاپ کرن و دیگر اسنک ها است که در این منطقه در مقادیر فراوان خورده می شود زیرا مزه بسیار خوبی دارند.
انخباتار یک کیسه پلاستیکی را پایین انداخت تا بارش را برای او حمل کنیم. من میوه مخروطی درخت کاج را یک پوسته خشک مورد علاقه سنجاب ها می دانستم اما این دانه ها بسیار چرب و رسیده بودند با پوستی فلس دار مانند آناناس و شیره چسبناک آن ها به دست و لباس هایمان می چسبید. برای من این یک کشف تازه بود اما همین میوه بخشی از زندگی روزمره انخباتار و دیگر مردم منطقه به شمار می آمد. او به قوم «تساتان» (Tsaatan) تعلق داشت، یک اقلیت قومی که در مناطق شمالی مغولستان به پرورش گوزن شمالی می پردازند. آن ها در خیمه هایی در کنار حیواناتشان زندگی کرده و به طور کامل خودکفا هستند. چیدن میوه مخروطی درخت کاج در تایگا توسط مردمان تساتان، نسخه معادل خرید اسنک در سوپرمارکت برای ماست.
در میان توندرا و بیابان، گزینه های کشاورزی برای مردم مناطق شمال مغولستان بسیار اندک است زیرا شرایط سخت آب و هوایی و سرمای شدید باعث شده که بخش زیادی از زمین های منطقه غیرقابل کشت و نابارور بوده و چراگاه برای گوزن ها نیز بسیار کم باشد. از این رو مردم تساتان به صورت فصلی و برای پیدا کردن چراگاه از نقطه ای به نقطه دیگر کوچ می کنند. آن ها از گوشت، شیر و پنیری که توسط گوزن ها تولید می شود تغذیه می کنند اما رژیم غذایی آن ها اگر چه حاوی مقادیر زیادی پروتئین و چربی است اما فاقد ویتامین ها و مواد معدنی ضروری است که معمولاً باید از طریق مصرف میوه و سبزیجات تامین شود. این سبک زندگی چادرنشینی و مبتنی بر کوچ و محدودیت های غذایی آن در سراسر مغولستان دیده شده و از زمان چنگیز خان تاکنون تغییر چندانی نداشته است.
میوه های مخروطی درخت کاج به ایجاد تعادل در رژیم غذایی سرشار از گوشت مردمان این منطقه کمک می کند. این میوه غنی از آهن و ویتامین A است که معمولاً کودکان سراسر کشور از نداشتن آن ها به علاوه پتاسیم، منیزیم و روی در رژیم غذایی شان رنج می برند. برای مردم تساتان، اکوسیستم تایگا منفعت زندگی در کنار مرزهای شمالی متروکه کشور است زیرا میوه درخت کاج را نمی توان در چمنزارهای جنوب مغولستان یافت. خانواده انخباتار هر سال در فصل پاییز مقادیر زیادی از این دانه های خوراکی را برای کباب کردن روی آتش جمع آوری می کنند. بدین ترتیب برای مدتی از رژیم غذایی کاملاً مبتنی بر گوشت و شیر فاصله می گیرند. برای من نیز این دانه ها بسیار تازه و سرحال آور بودند به خصوص بعد از اینکه چند روز گذشته را تنها گوشت نمک زده و شیر گوزن خورده بودم.
چند ماه بعد در اولانباتار، پایتخت مغولستان، سرمای زمستان مرا مشتاق مزه میوه درخت کاج کرد و در کمال ناباوری لازم نبود بیرون رفته و دنبال آن بگردم. علیرغم در دسترس بودن میوه ها و سبزیجات وارداتی و البته تنوع فست فودهای زنجیره ای و کافی شاپ ها، ساکنان اولانباتار نیز علاقه زیادی به میوه درخت کاج داشتند. در حالی که در خیابان های یخ زده شهر قدم می زدیم، دوستم بیامبا گفت: «اعتیادآور هستند». او می خواست چند کیلو از این میوه خوشمزه و متفاوت داشته باشد اما در شهری پر از شیشه و سیمان هیچ درخت کاجی وجود نداشت که از آن بالا رفته و میوه اش را بچینیم. به یک فروشنده نیاز داشتیم. در حالی که تعدادی از رستوران های مشهور شهر میوه درخت کاج را به سبک غربی (به صورت پودر روی پاستا) برای مشتریان سرو می کردند اما فروشندگان خیابانی آن ها را به صورت خام و در کیسه می فروختند.
بیامبا به عنوان کسی که کودکی اش را در جنگل های منطقه خنتی در شمال شرقی اولانباتار در مرز سیبری گذرانده بود، بیامبا به پدرش در تمیز کردن، پختن و فروش دانه های کاج برای کسب درآمد بیشتر کمک می کرد. امروزه فروش این میوه به مجوز نیاز دارد و بخش اعظم محصول نیز به چین صادر می شود. مغولی ها می توانند سالانه حداکثر 25 کیلوگرم از میوه این درخت را برای مصرف شخصی داشته باشند اما اکثراً این میوه را از تامین کننده های عمده ای مانند سامجمیاتاف آزجارگال خریداری می کنند.
این فروشگاه شبه دکه را در یک چهارراه شلوغ در مرکز شهر اولانباتار پیدا کردیم. مکان فوق العاده ای برای پیاده روی بود اما آلودگی شدید هوا مانع از این می شد که کسی بخواهد پیاده روی کند. در فصل زمستان، سردترین و یکی از آلوده ترین پایتخت های جهان به شمار می آید و آزجارگال نیز یک روسری سبز رنگ روی ماسک خود بسته بود که ظاهری شبیه مومیایی به او می داد. در حالی که در مورد کالاهایش صحبت می کردیم یک فنجان شیر ترش داغ سنتی به نام «آرتس» (aarts) از فلاسکی که داشت ریخت. او سه نوع مختلف میوه درخت کاج می فروخت: خام، پخته و پوست کنده. مانند انخباتار، او این میوه ها را با استفاده از یک ماهیتابه برگ روی آتش می پخت بدون روغن، نمک یا ادویه. میوه خشک شده به شکل قهوه ای در می آمد و ظاهری شبیه دانه های قهوه به خود می گرفت. آن ها را در داخل ظرف های بلند شیشه ای نگهداری می کرده و سپس مقداری را در داخل یک کیسه پلاستیکی ریخته و پس از دریافت مبلغی به توگریک (tugrik ) که واحد پولی مغولستان است، مشتریان به سرعت مغازه را ترک می کردند.
شوهر آزجارگال و برادرانش فصل پاییز را به چیدن این میوه در مناطق شمالی خنتی، سلنگه، خوفسگول و زرخان می گذراندند. گاهی اوقات تمام اعضای خانواده را با خود می بردند و جستجوی خود را به یک سفر خانوادگی چند روزه تبدیل می کردند. او تلفن همراهش را درآورد تا عکس هایی از جمع آوری محصول امسال را به ما نشان دهد و عکس های سبز و آفتاب خورده مرا از سرمای یخی اولانباتار بیرون برده و به خاطرات تایگا وارد کرد. به گفته آزجارگال، تمام آن از درخت بالا رفتن های انخباتار بی دلیل و غیرضروری بود. وقتی که در ماه آگوست به تایگا رفتم تازه فصل چیدن فرا رسیده و در اواسط اکتبر، میوه درخت کاج کاملاً رسیده می شد، به همین دلیل با یک تکان دادن ساده از روی درخت پایین می افتادند. اما غیر از سنجاب های گرسنه، رقبای دیگری نیز برای بدست آوردن این میوه پرطرفدار وجود دارد. چیدن و فروش این میوه امروز کسب و کار پررونقی است و به همین دلیل بسیاری از مردم زودتر از موعد مقرر دست به کار چیدن شده تا رقابت را به سود خود تمام کنند. آزجارگال نیز تصریح کرد که او کارش را در آگوست آغاز می کند و تا چند هفته بعد از چیدن، به این میوه ها اجازه می دهد تا به خوبی رسیده شوند. اگر آن ها را در محیط خشک نگهداری کنید تا یک سال نیز سالم باقی می مانند.
آزجارگال سفارش ما را آماده و بابت قیمت بالا از ما معذرت خواهی کرد. می گفت که امسال محصول کمی داشته و به همین دلیل قیمت هر کیلوگرم دانه پخته شده 13.000 توگریک (حدود 5 دلار) است در حالی که قیمت همین مقدار سال گذشته 8.000 توگریک بوده است. بدون پوسته ها سه برابر گران تر بودند و به همین دلی اغلب افراد ترجیح می دانند که خودشان با دندان پوسته را کنده و پس از تف کردن آن، به مغز خوشمزه آن برسند. به گفته آزجارگال، محصول خوب در دوره های 3 ساله رخ می دهد و به همین دلیل پیش بینی کرد که قیمت این میوه در زمستان آینده نیز بالا باقی بماند. البته قیمت همین مقدار میوه مخروطی درخت کاج در ایالات متحده 60 دلار است.
کیسه خریدم را به من داد و به من توصیه کرد که آن را با نوشیدنی های الکلی بخورم اما من و بیامبا تصمیم گرفتیم که خود را با قهوه گرم کنیم. سپس کیسه را باز کرده و رفته رفته بر حجم پوسته های روی میز اضافه می شد. میوه های پخته نسبت به میوه های خامی که همراه با انخباتار خورده بودم نرم تر بود. این میوه در صورت پخته شدن بافتی نرم و مزه ای شبیه بادام داشت و همانطور که بیامبا می گفت اعتیاد آور بودند. از شیشه ماشین آزجارگال را می دیدم که کیسه هایی از میوه پخته را به تعدادی دانش آموز، یک زن با لباس خزدار گران قیمت و مکانیک هایی با لباس کثیف می فروخت و افراد زیادی از هر صنف برای خرید میوه مخروطی کاج در برابر مغازه آزجارگال توقف می کردند.