ده ها متر بالاتر از ما گروهی از میمون های جیغ جیغو در حال جست و خیز بودند و حرکت آن ها با ریزش برگ ها و صداهای ترسناکی که از خود در می آوردند نظر ما را به خود جلب می کرد. اما حتی با کمک دوربین نیز به سختی می توانستم نگاهی دقیق به این جانوران دوست داشتنی بیاندازم. در نیمه راه مسیر پیاده روی گردشی خود در مشهورترین جنگل بارانی کاستاریکا به نام «bosque nuboso» به معنای جنگل ابری بودیم اما یافتن و انداختن نگاهی دقیق به هر جانوری در میان کاج ها و درختان تاک بلند و غول پیکر از آن چیزی که انتظارش را داشتم بسیار سخت تر بود.
این جنگل های معروف و زیبا مانند شعله ای بزرگ هستند که پروانه ها را به سمت خود جلب می کند به نحوی که روزانه تنها در مسیر می توان هزاران گردشگر مشتاق را دید و در نتیجه نقش بسیار پر رنگی را در صنعت رزرو هتل و گردشگری کاستاریکا بازی می کند. سفر من برای دیدن یک جانور به طور ویژه بود: پرنده ای با پرهایی زیبا و آراسته روی سر، سینه ای به رنگ سرخ روشن و دمی بسیار زیبا که به شکلی خیره کننده در هوا تکان خورده و توجه انسان را به خود جلب می کردند و بسته به زاویه ای که در آن قرار می گرفتند به رنگ زمرد سبز یا آبی کهربایی دیده می شد.
رنگ زیبا و مسحور کننده دم این پرنده باعث جلب توجه مردمان آزتک و مایا شده بود، اقوامی که این رنگ های خیره کننده را مقدس در نظر گرفته و خود پرنده را نیز خدایی در قالب پرنده و دارای دو بال زیبا می دانستند. مانند همیشه به دنبال چیزی می گشتم که بسیار کمیاب بود اما بعد از یک ساعت برایم مسجل شد که پیدا کردن این پرنده تنها به یک معجزه نیاز دارد.
دلیل پر بودن این جنگل ها از زندگی همزمان می تواند دلیلی برای باز داشتن گردشگران از دیدن حیات وحش باشد. مخلوقات پنهان این جنگل ها معمولاً وقت خود را بیشتر روی نوک مه گرفته درختان یا در حال فعالیت نامحسوس در زیر بوته های می گذرانند.
یک راهنمای خوب می تواند شانس شما را برای مواجه شدن با چیزی که هدف شماست (مثلاً یک حیوان یا منظره خاص) افزایش دهد اما در صورتی که خبری از آنچه که به دنبال آن هستید نشود، آن ها ارزش خود را به نحو دیگری نشان می دهند. راهنمای من توصیه کرد که از درختان بالا رفته و از آنجا به جستجو در جنگل بپردازم. با نشان دادن خزه ها و گلسنگ هایی که هر شاخه را به رنگ های سبز متنوعی درآورده بودند، با توضیح اینکه چگونه ارکیدهای کوچک از رطوبت هوا تغذیه می کنند، با نشان دادن این که چگونه یک انجیر میزبان خود را به آرامی خفه می کند، راهنما به من آموخت که جنگل از هر موجودی که در آن زندگی می کند عجیب تر و پیچیده تر است. آگاهی یافتن از پیچیدگی های این اکوسیستم در نهایت تاثیر عمیق تر و غنی تری از یک موجود رنگارنگ و زیبا روی من گذاشت.
اگر چه من در نهایت موفق به دیدن پرنده رنگارنگ و زیبای مورد نظرم نشدم اما در مورد تماشای حیات وحش به عنوان یک بعد متمایز از گردشگری می توان گفت که اگر چه نمی توان تماشای حیوانات را بعد جانبی موضوع در نظر گرفت اما تلاش و جستجو برای یافتن آن ها از هر چیز دیگری مهم تر و لذت بخش تر است. برای من، رابطه جستجوها نسبت به پرنده مورد نظر مانند رابطه سفر به مقصد است، و دستکم گاهی اوقات حتی گزینه اول از گزینه دوم مهم تر است. از این رو، اگر چه شاید نتوانید جانور زیبای مورد نظرتان را ببینید، تلاش برای رسیدن به این مقصود بدون شک شما را با محیط زیست قابل توجه و بسیار حساسی آشنا خواهد کرد که بدون شک با آن برخورد خواهید داشت. بدین ترتیب می توان از همین احساس تازه به عنوان انگیزه ای برای مراقبت از محیط زیستی که اکنون بیشتر به اهمیت آن واقفید استفاده کرد.
امتیاز دهید (چپ بیشترین)